English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5213 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
lobation U قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part U لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
self- U قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
destructor U تخریب کننده
dismantling shot U تیر تخریب کننده
fast U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
fragments U قطعه قطعه کردن
fragment U قطعه قطعه کردن
mainland U قطعه اصلی قطعه
fragmenting U قطعه قطعه کردن
fritter U قطعه قطعه کردن
sectional U قطعه قطعه بخشی
fragmentation U قطعه قطعه شدن
segment U قطعه قطعه کردن
fritters U قطعه قطعه کردن
segments U قطعه قطعه کردن
illumination round U گلوله روشن کننده
starshell U گلوله روشن کننده
illuminating shell U گلوله روشن کننده
marking round U گلوله نشان کننده
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
anatomize U قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
retard U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards U درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
line segment U قطعه خط
plotted U قطعه
panes U قطعه
plot U قطعه
pane U قطعه
plots U قطعه
goblet U قطعه
goblets U قطعه
panel U قطعه
components U قطعه
chunk U قطعه
panels U قطعه
item U قطعه
extent U قطعه
block U قطعه
blocked U قطعه
part U قطعه
blocks U قطعه
smidgin U قطعه
small scale integration U قطعه
morceau U قطعه
items U قطعه
snippy U قطعه
component U قطعه
piece U قطعه
calligraph U قطعه
stretches U قطعه
stretched U قطعه
stretch U قطعه
trilobation U سه قطعه
very large scale integration U قطعه
sections U قطعه
snip U قطعه
snipped U قطعه
smidgen U قطعه
member U قطعه
members U قطعه
blocs U قطعه
doit U قطعه
bloc U قطعه
pieces U قطعه
snipping U قطعه
smidgeon U قطعه
section U قطعه
plank U قطعه
tracts U قطعه
tract U قطعه
slab U قطعه
wodges U قطعه
wodge U قطعه
nuggets U قطعه
nugget U قطعه
slabs U قطعه
lobes U قطعه
copyslip U قطعه
segment U قطعه
lobe U قطعه
internode U قطعه
chunks U قطعه
fragment U قطعه
fragmenting U قطعه
fragments U قطعه
scale U قطعه
segmental U قطعه قطعه
segments U قطعه
fragments U قطعه باقیمانده
work U قطعه کار
gusset U قطعه اتصال
resident segment U قطعه مقیم
gussets U قطعه اتصال
clearing block U قطعه بازدارنده
fragmenting U قطعه باقیمانده
piece part U قطعه یک پارچه
vlsi U قطعه روی یک IC
icicles U یخ پاره قطعه یخ
fragment U قطعه باقیمانده
sett U قطعه سنگفرش
quad U قطعه سربی
mechanisms U قطعه ماشینی
dabbed U قطعه تکه
dab U قطعه تکه
stull U قطعه بزرگ
subassembly U یک قطعه جزء
berg U قطعه عظیم یخ
casting U قطعه ریخته گی
segmentation U قطعه سازی
lot U قطعه زمین
unit assembly U یک قطعه مجزا
lot U پارچه قطعه
blank flange U قطعه- ایکس
mechanism U قطعه ماشینی
lobotomy U قطعه بری
lobotomies U قطعه بری
quads U قطعه سربی
versicle U قطعه کوچک
plat U قطعه نقشه
fitting U قطعه اتصال
replacements U تعویض قطعه
replacement U تعویض قطعه
hexastich U قطعه شش فردی
midsection U قطعه میانی
cannibalization U قطعه برداری
worked U قطعه کار
occipital lobe U قطعه پس سری
dabs U قطعه تکه
icicle U یخ پاره قطعه یخ
program segment U قطعه برنامه
segmentation U قطعه بندی
workholder U نگهدارنده قطعه
frontal lobe U قطعه پیشانی
pickling U قطعه شویی
blocked U قطعه زمین
part number U شماره قطعه
concertos U قطعه موسیقی
blocks U قطعه زمین
partitur U قطعه کامل
items U قطعه خبری
concerto U قطعه موسیقی
block U قطعه زمین
handsets U تلفن در یک قطعه
work part U قطعه کار
handset U تلفن در یک قطعه
theme song U قطعه تکراری
stiffeners U قطعه تقویتی
opus U قطعه موسیقی
stiffener U قطعه تقویتی
tension member U قطعه کششی
opuses U قطعه موسیقی
parietal lobe U قطعه اهیانهای
temporal lobe U قطعه گیجگاهی
major assembly U قطعه عمده
time slice U قطعه زمان
part U قطعه یدکی
replacement part U قطعه یدکی
equuleus U قطعه الفرس
in sections U د رچند قطعه
equulei U قطعه الفرس
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1معنی lead lag compensator
1coffee table conversation piece
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com